طایری بودم من و غوغای بال افشانیی چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت ورنه کس هرگز نمیرنجیده از افعال من
گشتهام آواره سد منزل ز ملک عافیت میدواند همچنان بخت بد از دنبال من
سادهرو وحشی،کهمیخواهدبهعرضاو رسید آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
پ.ن:آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی،حال ِ من...
برچسب : نویسنده : someonemuststayhere بازدید : 63